کد مطلب:233421 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:272

عهد الهی
«ان الامامة خص الله عزوجل بها ابراهیم الخلیل علیه السلام... قال الله تبارك و تعالی: (لا ینال عهدی الظالمین)

«امامت را حضرت باری تعالی بعد از نبوت و خلت در مرتبت سوم به ابراهیم خلیل علیه السلام اختصاص داد و او را به آن فضیلت مشرف نمود و نامش را به امامت بلند آوازه ساخت و فرمود: همانا من تو را برای مردم امام برگزیدم».

ابراهیم خلیل در نهایت سرور عرض كرد: «از فرزندانم هم؟» باری تعالی فرمود: «عهد و پیمان من (امامت) به ستمكاران نمی رسد». پس این آیه امامت هر ستمگری را تا قیامت باطل ساخت و به برگزیدگان اختصاص داد.

سپس باری تعالی با قرار دادن امر امامت در برگزیدگان و پاكان از نسل ابراهیم او را گرامی داشت و فرمود: ما اسحاق و یعقوب را - اضافه بر خواسته اش - به او بخشیدم و همه ی آنها را صالح گردانیدیم. آنان را امامانی قرار دادیم كه به امر ما هدایت نمایند و انجام كارهای نیك و اقامه نماز و پرداخت زكات را به ایشان وحی كردیم و همه آنان بندگی ما كردند».

از آن پس امامت همواره در طول دوران در فرزندان وی مستقر گردید و آن را از یكدیگر ارث می بردند تا آنكه باری تعالی، پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله را وارث آن مقام گردانید و فرمود: شایسته ترین مردم در انتساب به ابراهیم علیه السلام كسانی اند كه از او پیروی كرده و این پیامبر و مؤمنان به او نیز شایسته ی چنین انتسابی هستند و خداوند سرپرست و ولی مؤمنین است.



[ صفحه 48]



امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در این بخش از كلمات گهربار خود، از مهم ترین و حساس ترین لحظه های زندگی ابراهیم علیه السلام یعنی امتحانات بزرگ او و پیروزیش در صحنه های آزمایش سخن می گوید، امتحاناتی كه عظمت مقام و شخصیت والای ابراهیم علیه السلام را كاملا مشخص ساخت و ارزش وجودی او را آشكار كرد. هنگامی كه از عهده ی آن آزمایشها موفق و سربلند بیرون آمد، خداوند فرمود: (انی جاعلك للناس اماما)؛ من تو را برای مردم امام قرار دادم.

ابراهیم علیه السلام تقاضا كرد كه از دودمان من نیز امامانی قرار ده تا این رشته نبوت و امامت قطع نشود، اما خداوند در پاسخ او فرمود: عهد من (یعنی مقام امامت) هرگز به ظالمان نخواهد رسید.

نتیجه آن كه، مقام امامتی كه به ابراهیم علیه السلام - بعد از موفقیت در همه ی این آزمونها - بخشیده شد، فوق مقام نبوت و رسالت بود.

امامت و رهبری امت به طور كلی شایسته انسانهای صالح است و نه تنها به حكم شرع، بلكه به حكم عقل نیز روا نیست كه فردی ظالم و فاسد، رهبری جامعه و یا امتی را بر عهده گیرد. زمانی كه موضوع رهبری دینی در جایگاه والاتری مطرح می شود و امام متصدی تفسیر كلام وحی و تبیین احكام الهی می گردد، مسأله صلاحیت و پاكی ایشان از گناه، اهمیت بیشتری پیدا می كند.

امام رضا علیه السلام می فرماید: «ابراهیم علیه السلام پس از این كه به مقام امامت مفتخر گردید، از درگاه خداوند تقاضا كرد كه نسل او نیز یكی پس از دیگری از این افتخار بهره مند باشند، اما خداوند در پاسخ او فرمود: (لا ینال عهدی الظالمین)؛ امامت، عهد و پیمانی الهی است كه ظالمان و گنهكاران شایسته آن نیستند. خداوند با این بیان، امامت و رهبری هر انسان ظالم و گنهكاری را تا روز قیامت باطل ساخت.



[ صفحه 49]



از بیان حضرت ثامن الحجج علیه السلام این حقیقت نیز دریافت می شود كه نه تنها هیچ رابطه ای بالاتر از پیوند اعتقادی و مكتبی نیست، بلكه ارتباط با مردان خدا و اولیای الهی نیز تنها از همین طریق است. بنابراین هیچ كس نمی تواند ادعای ارتباط با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم كند، مگر به ایمان و عمل صالح. در روایات اسلامی نیز روی این موضوع، با صراحت تأكید شده. از جمله در روایتی از حضرت رضا علیه السلام به این موضوع عنایت شده است:

هر كه گنهكاری را دوست داشته باشد، خود گنهكار است و كسی كه انسان مطیع و فرمانبرداری را دوست بدارد، در حقیقت خود او نیز مطیع خدا به شمار می آید.آن كه ظالمی را یاری رساند. خود ظالم است و فردی كه عدالت پیشه ای را خوار سازد نیز ستمكار است. میان خداوند با هیچ كس خویشاوندی نیست و هیچ فردی به ولایت و دوستی او راه نمی یابد، مگر در پرتو طاعت و بندگی [1] .

همین است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و به فرزندان عبدالمطلب فرمود: (

فردای قیامت) اعمالتان را پیش من آورید، نه نسبت ها و ارتباط خویشاوندی خود را.

حضرت ثامن الحجج علیه السلام در ادامه این بحث می فرماید:

فمن أین یختار هولاء الجهال؟

از چه رو این جاهل منشان به انتخاب امام دست یازیده اند؟!



[ صفحه 50]



افسوس كه ابر جهالت، خورشید امامت را از دیدگان ایشان پوشانده است. واقعیت امر آن است كه مدعیان دروغین دلسوزی اسلام و مسلمین در سقیفه، آتشی بر افروختند كه دود آن، توده ی سیاهی شد كه بر پرتو خورشید پرده افكند. بیعت سقیفه به حدی شوم بود كه تمام اسلام را فرا گرفت و در دلهای آنها بذر گناه و نفاق افشاند. اینها آتشی بر افروختند كه خود را سوزاندند و جامعه بشریت را از امام و حجت خدا جدا كردند. لذاست كه در زیارت اربعین آمده است: امام حسین علیه السلام خون مبارك خود را تقدیم كرد تا بندگان تو را از حیرت جهالت و ضلالت نجات دهد.

آری، سقیفه سرآغاز كجی ها و كج روی هایی است كه در تاریخ اسلام صورت پذیرفته است. آنان كه سقیفه را شكل دادند، درهای گمراهی را بر بشریت گشودند و راه های تباهی را هموار كردند. امیر مؤمنان علی علیه السلام در توصیف آنان و آنچه پیش آوردند، فرمود:

آنان خاستگاه هر گونه گناهند و درگاه همه گمراهان و عقیده مند به باطل اند. [2] .

همه ی بدعت ها و تحریفاتی كه در دین ایجاد شد، از آنجا آغاز گشت و راه تباهی های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی با آن حادثه هموار گردید و هیچ خونی به ناحق ریخته نشد، مگر به سبب بنای كژی كه در سقیفه بنیان گذاشته شد. بنابراین ریشه تمام ناگواری ها پس از پیامبر صلی الله علیه و آله در سقیفه است و برای بررسی و تحلیل مسائل و مصائب تاریخ باید ماجرای سقیفه مورد ارزیابی



[ صفحه 51]



مجدد قرار گیرد، ماجرای ناگواری كه بلافاصله پس از رحلت آن حضرت شكل گرفت و تلخی آن هنوز هم كام حق جویان عالم را می آزارد.

حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه خود در بستر بیماری به هنگام عیادت زنان مهاجرین و انصار از آن حضرت، از این حقیقت تلخ پرده بر می دارد و در آستانه ی كودتای سقیفه از آینده شوم و تاریك آنها خبر می دهد كه به بخشی از این خطبه اشاره می گردد:

... اما به جان خودم كه نطفه ی فتنه در خاطرها منعقد گردیده، اندكی بباید، تا این آبستن، فرزند آرد، آن گاه، وقت آن است كه بجای شیر، از پستان روزگار خون بدوشید و قدحها لبریز از خون تازه و زهر كشنده كنید، آن جاست كه بدكاران و خرابكاران را جز زیان، سودی نباشد و آن گاه است كه آیندگان، سرانجام شومی كه پیشینیانشان طرح و اجرا نمودند، بیابند.

اینك دل خود را به دنیایی كه دارید، شادمان سازید و به نزول بلاها و فتنه ها مطمئن كنید كه شما را به شمشیرهای بران بشارت و به قدرتهای جبار و متجاوز حوالت باد كه هرج و مرج كامل بر جامعه سایه اندازد و استبداد و خودسری بر مردم حكومت كند و بیت المالتان را بجز اندكی، غارت كنند و كشته هاتان را به ستم بدروند... [3] .

به امید روزی كه با ظهور پر شكوه آخرین بازمانده این خاندان، حق به جایگاه خویش برگردد و حلاوت و شیرینیش كام عالمی را سیراب سازد.



[ صفحه 53]




[1] بحارالانوار 241 / 7.

[2] نهج البلاغه، خطبه 150.

[3] كتاب فاطمة الزهراء، استاد توفيق ابوعلم ترجمه علي اكبر صادقي، ص 194.